نوشته شده توسط : رزمنده

حاشیه امن تروریست ها تا کجا؟!

 

(ضرورت رسيدگي قضايي در خصوص عملياتهاي تروريستي)

متأسفانه علیرغم این همه فجایع و جنایاتی که توسط گروههای تروریستی مختلف با اسامی و عناوین گوناگون بر ملت عزیز و نظام مقدس ما تحمیل شده، تشکیل پرونده و محکومیت قضایی آمرین، مسببین، و مباشرین فراری این هزاران اقدام تروریستی و تعیین کیفر و محکومیت ایشان به پرداخت و جبران صدمات و خسارات مالی و معنوی وارده (دیه و دیگر خسارات مادی و معنوی وارده به اشخاص و وراث ایشان)، به اتهام مشارکت در جنایت به دلایل مختلف تاکنون حتی در یک مورد هم در داخل کشور اتفاق نیافتاده است.

 

عملیاتهای تروریستی سازمان یافته گروههای معاند از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون موجب شهادت نزدیک به ۱۶۵۰۰تن از هموطنان عزیزمان و ایراد صدمات جسمی و روحی و مالی غیرقابل جبران به هزاران نفر دیگر از ایرانیان شده است که در بین این شهدا و مصدومین، مسئولین رده بالای نظام تا افراد عادی به چشم می خورند.

 

متأسفانه علیرغم این همه فجایع و جنایاتی که توسط گروههای تروریستی مختلف با اسامی و عناوین گوناگون بر ملت عزیز و نظام مقدس ما تحمیل شده، تشکیل پرونده و محکومیت قضایی آمرین، مسببین، و مباشرین فراری این هزاران اقدام تروریستی و تعیین کیفر و محکومیت ایشان به پرداخت و جبران صدمات و خسارات مالی و معنوی وارده (دیه و دیگر خسارات مادی و معنوی وارده به اشخاص و وراث ایشان)، به اتهام مشارکت در جنایت به دلایل مختلف تاکنون حتی در یک مورد هم در داخل کشور اتفاق نیافتاده است.

 

این روند انفعالی و غیرقانونی آنقدر موجب تعجب و خرسندی مباشران فراری و مسببین این جنایتها و رهبران گروههای تروریستی شده که امر بر آنها مشتبه شده و هم اکنون علیرغم مدارک متقن و غیر قابل انکار متعددی که در مکانها و ادارات مختلف قضایی و امنیتی کشور بصورت پراکنده در انتساب این جنایات به آنها وجود دارد، با وقاحت تمام عملا منکر این اقدامات جنایتکارانه می شوند؟! گویی که اصلا جنایاتی رخ نداده است؟! و حتی در مقابل، حکومت اسلامی را متهم می کنند که اعضای گروههای آنها را بدون هیچ دلیل و ناعادلانه مجازات نموده است؟!

 

علی ایحال باز هم باید گفت گذشته ها گذشته و باید در پی این باشیم که از هم اکنون چه باید کرد؟!

طراحی و فرمان انجام عملیاتهای تروریستی در سلسله مراتب تشکیلاتی شکل گرفته و در نهایت توسط عامل و یا عوامل شاخه نظامی گروه تروریستی به انجام می رسد. لذا در این فرآیند به سبب وحدت قصد معاونین و مباشرین، از نظر حقوق کیفری پذیرفته شده بین الملل و همچنین حقوق داخلی جنایت صورت گرفته عملا منتسب به تمام افراد دخیل در آن فرآیند از ابتدا تا انتها بوده و ایشان شریک در جنایت قلمداد می شوند. چه اینکه در حقوق بین الملل کیفری و کنوانسیونها و قطعنامه های ضدتروریستی شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز همین تفکر و دیدگاه به وضوح مشاهده می شود.

 

بنابراین در بعد داخلی تمامی افرادی که در این سلسله وجود دارند علاوه بر مجازات مقرره در قانون مجازات اسلامی، مستند به مواد ۳۱۶، ۳۱۸، ۳۶۳ همان قانون و نیز مواد ۱و ۲ قانون مسئولیت مدنی، و دیگر مواد قانونی مرتبط و همچنین قواعد حقوقی بین المللی تقصیر و کنترل، مسئول جبران خسارات مادی و معنوی وارده می باشند و حتی اگر همه و یا بعضی از ایشان نیز معدوم، و یا فراری و مجهول المکان باشند دلیل و توجیهی بر توقف دادرسی و عدم احضار متهمین زنده و اصدار قرار مجرمیت و کیفر خواست و نهایتاً رای غیابی بر محکومیت جزایی و الزام به جبران خسارت وارده ایشان نخواهد بود.

 

ناگفته نماند در اینجا مجازاتهای مذکور در کتاب حدود قانون مجازات اسلامی (مجازات از باب محاربه) موردنظر نیست چرا که اگر محاربه را دارای خصیصه حق الهی صرف بدانیم اصدار رای غیابی در آن خصوص منع قانونی دارد هر چند که حتی در آن مورد نیز شروع به رسیدگی قضایی و احضار متهم و یا متهمین از طریق نشر آگهی و تحصیل دلایل و اخذ شهادت شهود و غیره از وظایف دستگاه قضایی بوده و هست و صرفا پس از تکمیل پرونده، اصدار رای منوط به حضور متهم خواهد بود. ولی از آنجا که در این موارد شاکی و مدعی خصوصی نیز وجود دارد دستگاه محترم قضایی تکلیف داشته و دارد تا نسبت به محکومیت مسببین در خصوص جبران خسارات وارده رسیدگی و اصدار رای نماید.

 

نکته بسیار اساسی و حائز اهمیت اینکه علیرغم این واقعیت که قضات ما در خصوص جرایم عادی تمایلی به صدور رای محکومیت معاونین و مسببین جرم به پرداخت دیه و دیگر خسارات مادی و معنوی وارده ندارند و معمولا صرفا مباشر جنایت را مسئول پرداخت دیه و احتمالا خسارات می دانند، ولی از آنجا که در گروه های تروریستی وضعیت خاصی حاکم است به یقین می توان و باید اذعان نمود در این جنایات سبب اقوی از مباشر است و اگر آمران و طراحان و مسببین نبودند به یقین مباشر آن عملیات را انجام نمی داد.

 

همچنین سیاق مواد ۱۸۶ و ۱۸۷ قانون مجازات اسلامی که تمامی اعضا و حتی هواداران آن گروه ها را محارب قلمداد نموده موید وضعیت ویژه ای است که در گروه های معاند و برانداز وجود دارد. لذا فرض صحیح این است که همه اعضای خرد و کلان این گروه ها با علم به اهداف آن گروه و نتایجی که ممکن است اقدامات این گروه ها به بار آورد به عضویت آن گروه ها درآمده و نسبت به آن اهداف آگاهی دارند و به همین خاطر در جنایاتی که توسط اعضای آن گروه انجام می شود به عنوان شریک محسوب می شوند.

 

همچنین ماده ۳۱۸ قانون مجازات اسلامی اشعار می دارد:

تسبیب در جنایت آن است که انسان سبب تلف شدن یا جنایت علیه دیگری را فراهم کند و خود مستقیما مرتکب جنایت نشود به طوری که اگر نبود جنایت حاصل نمی شد.

بنابراین باید گفت، معاونت در جرم و یا سببیت در ایجاد خسارت، با وجود و اثبات قصد مشترک و علم معاون برای عمل مباشر، و یا مدخلیت و کمک در ایجاد و تاثیر سبب نهایی به وقوع می پیوندد و در این جنایات نیز رابطه علیت و سببیت بین نتایج حاصله از جنایات صورت گرفته و خسارات وارده با افعال و قصد رهبران و آمران سازمان تروریستی به منظور ایراد ضربه به نظم عمومی جامعه با ایجاد رعب و وحشت بوده و این امر احراز و اثبات شده است.

 

بعلاوه، مستند به نظریه شماره ۷۳۲۵۵/۷- ۱۸/۱۰/۱۳۸۴ ا.ح.ق: «هر چند تسبیب درجنایت فی نفسه از اقسام عمد و شبه عمد نیست لکن ممکن است در حکم عمد و شبه عمد باشد مثلا اگر ایجاد سبب به قصد قتل باشد در حکم قتل و مستوجب مجازات قتل عمد است...»

مستند به ماده ۳۱۶ قانون مجازات اسلامی «جنایت اعم از آن که به مباشرت انجام شود یا به تسبیب یا به اجتماع مباشر و سبب موجب ضمان خواهد بود»

و ماده ۳۶۳ آن قانون تصریح می نماید: «در صورت اجتماع مباشر و سبب در جنایت مباشر ضامن (دیه و خسارات) است مگر این که سبب اقوی از مباشر باشد»

همچنین، وفق موازین فقهی در مواردی که جنایت صورت گرفته عرفا منتسب به فعل مسبب یا مسببین می باشد سبب اقوی از مباشر خواهد بود که مصداق این امر در سازمانهای غیرقانونی و تروریستی به وضوح عینیت یافته و عامل بر اثر تحمیل، اکراه و یا اغفال صرفا از سلسله مراتب سازمانی اطاعت کرده و به دستور آنان مبادرت به انجام عملیات تروریستی نموده و عرف بدون هیچ شک و شبهه ای آن عملیاتها را منتسب به سازمان می داند و نه شخص عامل و یا مباشر. مضافاً اینکه جذب، آموزش، و پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی و عملیاتی مباشر تماماً برعهده سازمان بوده است و به قطع و یقین باید گفت که اگر سازمان تروریستی و فرمان صادره سلسله مراتب آن سازمان نبود عملیات تروریستی انجام نمی شد. مواد ۱ و ۲ قانون مسئولیت مدنی اشعار می دارد:

 

ماده ۱- هرکس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می باشد.

 

ماده ۲- در موردی که عمل واردکننده زیان موجب خسارت مادی یا معنوی زیان دیده شده باشد دادگاه پس از رسیدگی و ثبوت امر او را به جبران خسارات مزبور محکوم می نماید و چنان چه عمل واردکننده زیان فقط موجب یکی از خسارات مزبور باشد، دادگاه او را به جبران همان نوع خساراتی که وارد نموده محکوم خواهد بود.

 

شایان ذکر اینکه، مستند به ماده ۲۵۹ ق.م.ا: «هرگاه کسی که مرتکب قتل موجب قصاص شده است بمیرد قصاص و دیه ساقط می شود» بنا بر ماده اخیرالذکر اگر در عملیاتهای تروریستی که در اغلب اوقات مباشرین در حین و یا پس از عملیات به هلاکت می رسند و یا اساساً شناسایی نمی شوند ولی یک گروه تروریستی مشخص مسئولیت آنرا بعهده می گیرد و یا شواهد و قرائن حاکی از انجام آن عملیات تروریستی توسط گروه خاصی است، سبب را اقوی از مباشر و ضامن پرداخت خسارات ندانیم برخلاف عقل و عدالت عمل کرده و عملا با دست خود به دشمن خود کمک کرده ایم و با فرض اینکه معاونین و مسببین استطاعت جبران خسارات وارده را داشته باشند (که معمولا دارند) این حق را از بازماندگان محترم شهدای ترور و آسیب دیدگان از بابت عملیات تروریستی سلب کرده ایم و من غیر حق تمام بار مسئولیت جبران خسارات را بر بیت المال تحمیل کرده ایم.

 

اکنون شاید این سؤال به ذهن متبادر شود که نتیجه انجام فرآیند آیین دادرسی و در نهایت اصدار رأی محکومیت معاونان، مسببان و مباشران عملیاتهای تروریستی چیست؟

پاسخ اینکه:

 

۱.اصل صلاحیت سرزمینی از اصول اساسی و زیربنایی صلاحیت قوانین کیفری جهانی به شمار می رود و مستند به ماده ۳ قانون مجازات اسلامی رسیدگی به جرایم ارتکابی در سراسر کشور در صلاحیت دادگاههای کشورمان و از وظایف این مراکز قضایی می باشد و هیچ مرجع قضایی حق ندارد به هر بهانه از جمله در دسترس نبودن متهم یا متهمین کار رسیدگی به جرایم ارتکابی در کشور و تعیین کیفر برای مرتکبین و محکومیت ایشان به جبران خسارات ناشی از جرم را متوقف نماید.

 

لذا رسیدگی به این جرایم تا اصدار حکم مقتضی از وظایف عینی و غیرقابل انکار دستگاه محترم قضایی بوده و هست که متأسفانه در خصوص جرایم تروریستی تاکنون به نحو غیرقابل گذشتی اهمال شده است. پرواضح اینکه اگر این اقدامات صورت گیرد، ما از بعد داخلی و بین المللی به تکلیف قانونی خود عمل کرده و علاوه بر انجام وظیفه ذاتی خود ایجاد هرگونه تشکیک در وقوع جنایت و یا چگونگی وقوع آنرا از مخالفان و بدخواهان سلب کرده ایم.

 

۲.موجب تحصیل به موقع دلایل، از جمله گزارشات کارشناسی در خصوص برآورد خسارات وارده، اخذ شهادت شهود، گواهی پزشکی قانونی وغیره پس از وقوع جنایت و قبل از کمرنگ شدن و یا از بین رفتن دلایل خواهد شد.

 

۳.انجام کامل فرآیند، دادرسی این شبهه را درمحافل بین المللی و احتمالاً داخلی پیش نخواهد آورد که فرآیند دادرسی عادلانه رعایت نشده است و آنها ناعادلانه مجازات شده اند. چرا که عدم رعایت شیوه دادرسی عادلانه و عدم احضار و ابلاغ وقت دادرسی به متهم یا متهمین از طرق مقرر در قانون از جمله نشر آگهی درمورد متهمین مجهول المکان، و موارد جزایی دیگر تماماً موجب می شود که ازحیث حقوقی، این فرآیند یک بازی سیاسی جلوه داده شود و موجبات جوسازی علیه حکومت ج. ا. ایران را فراهم نماید.

 

۴.پس از انجام تکلیف قانونی با تقدیم آراء صادره به پلیس بین الملل می توان تقاضای جلب بین المللی آن افراد را نمود که بسیار موثرتر از درخواست جلبی است که مستند به دلایل قضایی و رای محکومیت دادگاه صالحه نباشد و شبهه سیاسی بودن و کم اعتباری آن درخواست را مرتفع خواهد کرد.

 

۵.اگر اموالی از مباشرین و مسببین جنایت درکشور یافت شود می توان از آن اموال خسارات وارده را جبران نمود.

 

۶.با ارائه رای صادره به دادگاههای دولی که محکومین در محدوده قلمرو آن کشورها اقامت دارند می توان درخواست استرداد مجرمین را نمود. چرا که تمام کنوانسیونهای بین المللی مربوط به تروریسم، براساس اصل «استرداد یا مجازات» دولتهای عضو را مکلف می سازند تا در صورت عدم استرداد متهم، نسبت به محاکمه و مجازات وی اقدام نمایند و از آنها می خواهند درجلوگیری و سرکوبی جرایم تروریستی با یکدیگر همکاری داشته باشند.

 

۷.براساس قاعده عموماً پذیرفته شده و بین المللی، اجرای احکام مدنی دادگاههای خارجی از کشور بیگانه، می توان تقاضای توقیف، اموال محکومین درکشورهای خارجی و جبران خسارات وارده را بنماییم.

 

۸.بر فرض اینکه دولتی که متهمین درآن اقامت دارند حاضر به استرداد و اجرای حکم پرداخت خسارت مدنی از اموال محکوم علیهم نشد و یا صرفاً دستور اجرای پرداخت خسارات وارده از اموال محکوم علیهم را تنقیذ و اجرا کند ولی حاضر به استرداد محکومین برای تحمل کیفر درکشورمان نشود، با استناد به قاعده بین المللی انکار و ممانعت از اجرای عدالت، درخواست رسیدگی ماهوی به جرایم انتسابی به محکومین ومجازات ایشان درکشورمتوقف فیه متصور و امکان پذیر خواهد بود.

 

۹.به لحاظ انجام اقدامات قضایی، عملاً قاطع مرور زمان مجازات جنایات کیفری که تقریباً همه کشورهای جهان در آئین دادرسی کیفری خود درج نموده اند خواهیم شد و اگر دربرهه ای از زمان بمنظور مجازات مرتکبین عملیاتهای تروریستی ناچار به طرح شکایت کیفری بر علیه محکومین درکشورهایی شویم که ایشان در آنجا اقامت دارند انجام تکالیف قضایی از ابتدا تا انتها قاطع مرور زمان جرم انتسابی درآن کشورها خواهد بود و با قرار موقوفی تعقیب به لحاظ مرور زمان مواجه نخواهیم شد.

 

پیشنهادات:

 

۱. همه روسای محترم دادسراها مکلف شوند در انجام وظیفه ذاتی خود، کلیه اقدامات قضایی لازم مورد اقدامات تروریستی که درچند سال اخیر توسط کلیه گروههای تروریستی درنقاط مختلف کشور خصوصاً شهر زاهدان صورت گرفته و یا احتمالاً درآینده بوقوع خواهد پیوست. فوراً به انجام برسانند و پس از تکمیل پرونده آن را بمنظور اصدار حکم محکومیت مسببین به مجازات وجبران خسارات وارده به دادگاه صالحه ارسال نمایند.

تذکر بسیار مهم اینکه تمامی مرتکبین اعم از مباشرین و مسببین مربوطه گروه تروریستی که بصورت مستقیم یا غیر مستقیم درجنایت صورت گرفته نقش داشته اند به عنوان متهم طبق آئین دادرسی کیفری تحت تعقیب قضایی قرار گیرند.

 

۲. ریاست محترم قوه قضائیه درمرکز هر استان، یک شعبه دادگاه بمنظور رسیدگی به پرونده های تروریستی اختصاص دهند و به صلاحدید خود مشکل قانونی صلاحیت محلی رسیدگی به پرونده های مرجوع الیه را درمرکز استان حل نمایند به نحوی که هیچ ایراد حقوقی دراین خصوص وارد نباشد.

 

۳. روسای محترم دادگاههای رسیدگی کننده توجیه شوند، اولاً کلیه مباشرین، معاونین و دریک کلام کلیه مسببین و مرتکبین جنایت را متضامناً محکوم به جبران خسارات وارده نمایند و همچنین نسبت به تمامی خسارات وارده از جمله خسارات وارده مازاد دیه و خسارات معنوی وارده اصدار رای نمایند تا در مواردی که مباشر عملیات تروریستی درحین عملیات به هلاکت رسید و یا در فرآیند قضایی به عنوان محارب اعدام شد، و یا اینکه توانایی جبران خسارات وارده را ندارد. بر فرض مراجعه به دادگاههای خارجی محل اقامت محکومین، درخواست اجرای خسارات مدنی ناشی از جرم کیفری رقمی قابل ملاحظه و جبران کننده خسارات وارده باشد.

 

 

اوباما VOA را تحقير كرد تا BBC را بي حيثيت كند

 

مصاحبه باراك اوباما با شبكه بي بي سي انگليس (در واكنش به موج آفريني موفق احمدي نژاد در سازمان ملل) هرچند كه از سوي محافل سياسي و رسانه اي دنيا «منفعلانه، از سر دستپاچگي، بازي خوردن از حريف، و بي تاثير» ارزيابي شد اما واجد يك «پيام» بود و آن اعلام رسمي تخته شدن در صداي آمريكا (VOA) بود.
سكولاريسم نو با بررسي اين موضوع نوشت: وزارت خارجه آمريكا هيچ تمايلي به مصاحبه اوباما با VOA نداشت. گفته مي شود پس از مصاحبه اوباما با بي بي سي، تهيه كنندگان و خبرنگاران صداي آمريكا در راهروهاي VOA به طنز به هم مي گفته اند كه صداي آمريكا ديگر صداي آمريكا نيست.

اين در حالي است كه صداي آمريكا تنها چند صد متر با كاخ سفيد فاصله دارد. اين اتفاق باز هم صحه بر ضعف هاي پنهان و پيداي مديريتي در بخش فارسي صداي آمريكا است. چرا كه اين رسانه بخشي از ابزارهاي اجرايي سياست هاي رسانه اي دولت آمريكا به حساب مي آيد كه در يكي از مهم ترين رخدادهاي سياسي در قبال ايران به بازي گرفته نشده است.

اين رسانه ضد انقلابي نوشت:«از چندي پيش و پس از طرح موضوع بحران هاي مديريتي در بخش فارسي صداي آمريكا كه منجر به برداشته شدن مدير اين راديو يعني «آلكس بليدا» شد، بسياري بر اين باورند كه رسانه اي با بودجه بالاي اختصاص يافته نتوانسته است جايگاه خود را به عنوان يك مرجع تثبيت كند. اين در حالي است كه پس از رايزني هاي بسيار گفته مي شود تلاش هايي براي تثبيت علي سجادي به عنوان مدير از سوي برخي انجام گرفته اما بر خلاف زمان اعلام شده در ماه سپتامبر هنوز مديري در صداي آمريكا براي بخش فارسي تعيين نشده است. اينك برخي از نيروهاي حرفه اي در صداي آمريكا اين اتفاق را يك بخش فراموش نشدني در كارنامه خود مي دانند.»

در عين حال آنچه سكولاريسم نو فراموش كرده مورد اشاره قرار دهد انتقادهاي جدي رسانه هاي حرفه اي از شبكه بي بي سي است هم از آن جهت كه مصاحبه با اوباما به شكل يك رپرتاژ آگهي ضعيف و بدون چالش مورد نياز گفت وگوهاي جدي رسانه اي به اجرا درآمد و هم به اين دليل كه نشان داد بي بي سي نه تنها مستقل از وزارت خارجه انگليس نيست و رسانه اي كاملاً رسمي و دولتي است، بلكه مهم تر از آن در خدمت وزارت خارجه آمريكا قرار دارد و به عنوان زايده رسانه اي بين دولتي عمل مي كند.


 

 


خاتمی ستادهایش را از موسوی پس گرفت/تشکیل جلسات در پارکها

اصلاح طلبان شبکه هایی را که دراختیار میرحسین موسوی قرار داده بودند مجددا برای سید محمد خاتمی فعال کرده اند.

،پس از قطعی شدن جدایی جریان اصلاحات از فرقه سبز که منجر به فعال شدن بنیاد باران در قالب یک حزب شده،عناصر اصلی جریان اصلاحات ستادها و تشکل هایی را که در انتخابات دهم در اختیار موسوی قرار داده بودند به همکاری مجدد فراخوانده و به بازسازی دوباره تشکیلاتی آنها مشغولند.
پویش دعوت از خاتمی،نسیم 88 از جمله گروههایی هستند که هم اکنون فعال بوده و در هفته یک بار جلسات شبانه ای را برگزار می کنند.
نکته قابل توجه این که عمده جلسات این گروهها در پارک ها برگزار می شود.گفته می شود دلیل این اقدام بالا بردن ضریب امنیتی بوده است!

 

 

 

دادستان تهران گفت: عده‌اي مي‌خواهند قتل پزشكان را هم سياسي جلوه دهند.

 عباس جعفري دولت‌آبادي، دادستان تهران در مراسم توديع و معارفه سرپرستان قديم و جديد دادسراي ناحيه 10 هاشمي اظهار داشت: برخي از سايت‌ها در موضوع قتل پزشكان تهراني قصد داشتند اين قتل‌ها را سياسي جلوه بدهند در حالي كه قاتل پزشك دوم دستگير شد و پدرش هم در گيلان غرب خودكشي كرد و درخواست كرد اين پرونده به تهران ارسال شود.

وي افزود: برخي مي‌خواهند اين گونه جلوه دهند كه تمام قتل‌هاي ايران سياسي است و اين قتل‌ها را با قتل دكتر علي محمدي و دكتر معتمدي ارتباط داده‌اند.

جعفري در مورد نتيجه پرونده اولين قتل پزشك تهراني گفت: قتل اولي كه در بلوار كشاورز رخ داد هنوز در مسير تحقيقات ادامه دارد و سرنخ خاصي پيدا نكرديم.

وي با رد برخي شايعات مبني بر انتقال پرونده قتل پزشكان از دادسراي جنايي گفت: پرونده‌ها هنوز در دادسراي جنايي است و اظهار نظرها مبني بر انتقال پرونده به جايي ديگر اشتباه است.

دادستان تهران درباره دستگيري‌هاي انجام شده در اصفهان گفت: مرخصي دادن به زنداني‌ها نبايد به اين گونه باشد كه افراد بعد از مرخصي به فعاليت سياسي بپردازد ولي برخي از آنها به اصفهان رفته‌اند كه مجبور به دستگيري آنها شديم.

وي ادامه داد: نهادها و سازمان‌هايي كه پروانه فعاليت ندارند نبايد فعاليت نكنند و افرادي كه از مرخصي استفاده مي‌كنند بايد به اصول آن پايبند باشند.

جعفري ادامه داد: وقتي رأفت اسلامي شامل حال زنداني‌ها مي‌شود آنها بايد قدر اين موقعيت را بدانند.

وي با بيان اينكه جريان‌هاي سياسي بايد مرزهاي خود با نظام را روشن كنند گفت: عده‌اي مي‌خواهند همچنان در تنور حوادث بدمند و به آن دامن بزنند.

دادستان تهران ادامه داد: انتقاد از جمهوري اسلامي آزاد است اما تقابل با جمهوري اسلامي ايران بي‌پاسخ نخواهد ماند.

وي با خطاب به مسئولان نظام گفت: مسئولان آرامش را رعايت كنند و از بيان سخناني كه آرامش و وحدت جامعه را بر هم مي‌زند جلوگيري كند. دشمنان در مرزها نشسته‌اند تا از اختلاف ميان مسئولان سوء استفاده كنند.

جعفري افزود: نظام جمهوري اسلامي ظرفيت بالايي در زمينه رأفت در برخورد با كساني كه در مقابل نظام قرار گرفته‌اند دارد اما در جاي خود با آنها برخورد كرده است. كساني كه مي‌خواهند به دامان ملت برگردند بدانند هيچ زماني براي بازگشت دير نيست و انتخاب ساير راه‌ها عاقب به خيري به دنبال ندارد.

اخبار مربوط به توديع و معارفه سرپرستان جديد و قديم دادسراي ناحيه 10 هاشمي متعاقباً ارسال خواهد شد.


 



:: بازدید از این مطلب : 215
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 14 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رزمنده

 

 مرصاد؛ کمینگاه جریان شناسی نفاق

اندکی پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران مبنی بر حاکمیت صلح در منطقه و پایان تجاوز نیروهای بعثی، گروهک مزدور و ستون پنجم بعث، به سرکردگی منافق ترین زوج تاریخ؛ رجوی، از مرزهای غربی کشور به قصد تصرف و غارتگری شهرهای ایران، و در نهایت براندازی نظام حاکم، وارد کشور شده و جنایات شنیعی برعلیه مردم بی گناه منطقه مرتکب شدند. اما منافقین در این عملیات در کمین گاه الهی مرصاد، با شکست مفتضحانه مواجه شده و این منطقه به عنوان نمادی از اضمحلال آنها در تاریخ ثبت گردید. با این مقدمه، تنگه چار زبر یا همان مرصاد در حد فاصل کرمانشاه و اسلام آباد غرب، شایسته ترین گزینه جهت یادآوری رشادت های شهدا و ایثارگران عملیات مرصاد و نیز عبرت آموزترین صحنه تاریخ انقلاب برای شناسایی جریان های نفاق گونه و ضد انقلاب به شمار می آید. البته افلا یعقلون...!

 

دراین بین آنچه مهم است تبیین وآگاه سازی ملت غیور ایران اسلامی از توطئه ها و ترفند های حرکت منافقانه و لایه دار برخی انقلابیون قلابی است که در پوشش عملکرد گذشته خود مبنی بر داشتن فعالیت های ظاهرا هم سو بانظام، چهره واقعی خود را از پس پرده خارج نموده و به دنبال براندازی حاکمیت الهی و ولایی در این مرز و بوم می باشند. بی تردید این امر خطیر – تبیین و روشنگری آحاد ملت – تنها و تنها از عهده کسانی بر می آید که در وهله اول خود زخم خورده و قربانی جریانات نفاق گونه بوده و نیز با روش و منش تخصصی و عملی، گام های چندین ساله در زمینه تحقیق، تفحص و شناسایی خیزش های ناملموس و ناصواب را برداشته اند و با اطمینان خاطر و استنادات قابل قبول، شگردهای منافقانه جریان های ضد دین و معاند نظام را در زمان درست خود بر ملا می سازند. بنابراین می توان نتیجه گرفت توقع به جایی است که کانون هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور) به عنوان تنها مجموعه تحقیقاتی و مطالعاتی در عرصه نفاق شناسی ورود کرده و رسالت ماهوی خویش را در این خصوص محقق گرداند. اخیرا خبری در یکی از سایت های وابسته به نفاق سبز، راجع به نمایشگاه دائمی این کانون در تنگه مرصاد (نمایشگاه جنایت های منافقین و بررسی نفاق جدید بعد از انتخابات سال ۸۸) درج شده که در آن عنوان شده عده ای از بسیجیان دوران دفاع مقدس، ضمن بازدید از نمایشگاه مذکور پس از اعتراض به همسو ساختن سران نفاق سبز با نفاق جدید، توسط مسئولان نمایشگاه، به مشاجره لفظی و فیزیکی پرداخته و به این ترتیب تنش هایی در این نمایشگاه ایجاد شده است. گذشته از این خبر کذب و تحریف شده، نکات حائز اهمیتی در این مسیر به چشم می خورد؛

 

یکی آنکه دار و دسته یکی از نامزدهای شکست خورده سال ۸۸، که پیشتر به آقای متوهم مشهور شده است، با کارنامه معلوم الحال نسبت به بسیجیان عزیز و مخلص، اکنون دایه بهتر از مادر شده و فریاد وا بسیجیا سر داده اند! اینان فراموش کرده اند که تا چند ماه پیش و با گستاخی تمام در بیانیه های خود، اقدامات دفاعی نیروهای بسیجی را در کنار سایر نیروهای نظامی در جهت برقراری نظم و آرامش در جامعه به مثابه حملات دیکتاتور مآبانه و خشونت طلبانه قلمداد می کردند و به آزار و اذیت بسیجیان جان بر کف در صحنه های اغتشاشات برآمده از درون جنبش سبز پرداختند.

دوم این که آقای موسوی که اخیرا توسط خیلی از سرداران دوران جنگ تحمیلی، به عدم حمایت مالی و معنوی از جبهه ها محکوم شده است نگران حوزه مقاومت و دفاع مقدس و حفظ ارزش های آن شده است و سعی نافرجام در سرکشی به خانواده شهدای سرداران جنگ و اعزام تیم های شبهه افکن به مناطق جنگی دارد تا با این حرکات بتواند کشتی پوسیده فتنه را در ساحل بدنه ارزشی و نفوذ ناپذیر مردم آگاه جامعه لنگر اندازد!

 

سوم اینکه به صراحت باید اذعان نمود که جریان نفاق و منافقین از صدر اسلام تاکنون رایج بوده و در هر برهه با رنگ و لعاب مقتضیات خود رخ نموده است. ملت شریف ایران از ابتدای انقلاب تا سال ۸۵ بیش از ۱۶ هزار نفر از بهترین جوانان و دیگر آحاد خود را از طریق عملیات های تروریستی منافقین متنوع از دست داده است. بنابراین باید گفت آزموده را آزمودن خطاست و به عبارتی دیگر مردم خوب می دانند که در فتنه ۸۸ نیز گونه ای دیگر از نفاق با رنگی تقلبی – سبز – پا در عرصه مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی نهاد و با پیوند ناگسستی بین این دو نفاق، بیشترین لطمات و حوادث ناگوار را بر زندگی هموطنانمان حادث و وارد ساخت.

چهارم اینکه شواهد حاکی از آن است که اختلافات و منازعات موجود در سران فتنه به حد اعلای خود رسیده و این اختلافات در بین زوج نفاق سبز بیشتر جلوه کرده است؛ بطوریکه "عروس آذربایجان"! با گفتگوهای متنوع خود با سایت های ضد انقلاب، پرده از چهره حقیقی جریان غرق شده در آن برداشته و حتی گستاخی را به آنجا می رساند که آب در آسیاب منافقین ریخته و به وضوح سنگ آنها را به سینه می زند. وی در مصاحبه با سایت ضد انقلاب خودنویس، اجرای حکم صادر از سوی مجامع قضایی و در خصوص منافقین را جنایتی معرفی می کند که با آب زمزم هم نمی توان آن را پاک کرد! به نظر می رسد آقای میر حسین موسوی عنان همسر خود را از کف داده و دیگر هیچ تسلط و اشرافی بر همسر خود ندارد. همچنین زوجه او در مسیر نزاع با زوج شکست خورده خود، راهبری فتنه سبز را توسط او به چالش کشیده و او را شخصی منزوی، شکست خورده و بی تدبیر معرفی کرده است.

از سوی دیگر تفکرات فمینیستی این زن مزید بر علت شده تا خود را با زور و زر بر اریکه قدرت و لیدری به اصطلاح جنبش سبز بنشاند و برای رسیدن به این پست حتی حاضر است همسر خود را که بانی اهدای لقب روشنفکر ترین زن ایرانی به او بوده را به گوشه رینگ رهنمود سازد. بی تردید افکار عمومی خواهان پاسخی مناسب برای همسر میرحسین مبنی بر سیاست جانب دارانه و فاحش وی از گروهک تروریستی منافقین می باشد و نکته پایانی آنکه سران فتنه باید بدانند  رجس و پلیدی مرموزانه و منافقانه آنها – همچون ارتباط و دید و بازدید از خانواده های بازداشت شده و کشته شده معلوم الحال منافقین مانند شیوا نظرآهاری، سهراب اعرابی،فاطمه رهنما معشوقه برادر همسر میرحسین، کیوان صمیمی و ... است که با دریایی از آب زمزم تطهیر نخواهد شد و مثال لکه سیاهی در تاریخ عوام فریبانه آنان ثبت و ضبط خواهد شد.

 

 

 

 




 

دولت خاتمی= معایب دولت هاشمی + بازیهای سیاسی ویژه


 

دولت خاتمی البته پرکار نبود بلکه به دنبال بازی های حزبی و سیاسی بود ولی پرخرجی های دولت سازندگی را هم داشت/ سبز مقدس ... سبز محترم ... سبز معترض ... سبز منحرف/ من پیشگو نیستم ! این را هم درست نمی دانم که از الان مانند برنامه 90 اعلام کنیم که ببینندگان محترم پیامک بزنند که این تیم می برد یا آن تیم ! اساسا این نوع اظاهر نظرها رجما ً للغیب است و فضلی برای گوینده و شنونده ندارد اما مهمتر از آن این است که از الان وظیفه خودم می دانم مردم و خودم را به این سمت و سو هدایت کنم که به اصلح رای دهیم

حجت الاسلام و المسلمین رسایی نماینده محترم مردم تهران و حومه در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سئوال یکی از کاربران که از وی درباره عملکرد و کیفیت هر یک از دولت های آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد پرسیده بود، گفت:
 

« دولت هاشمی دولتی پرکار اما پرخرج هم بود . پرخرجی این دولت هم در سیاست های اقتصادی و هم در سیاست های مدیریتی آن نمایان بود . البته به دلیل این پرخرجی ها ، پرکاری دولت وی همواره در جیب قشر خاصی قرار می گفت. دولت سازندگی بیش از آن که مردم محور باشد، حزبی با محور شخص هاشمی بود .


 

دولت خاتمی البته پرکار نبود بلکه به دنبال بازی های حزبی و سیاسی بود ولی پرخرجی های دولت سازندگی را هم داشت . یعنی همان سیاست های مدیریتی و همان سیاست های اقتصادی هاشمی بر این دولت سایه انداخته بود . این دولت هم به دلیل برآمدن از دل احزاب ، مردم محور نبود اما به دلیل شخصیت ضعیف آقای خاتمی شخص محورهم نبود بلکه حزب محور بود.

دولت احمدی نژاد را پرکار و کم خرج می دانم ، پرکاری آن مشهود است و کم خرجی آن نیز در سیاست های اقتصادی و مدیریتی آن پیداست. این دولت از آنجا که از دل مردم بیرون آمد ، مردم محور شد و نه حزب محور . مدلی که اهل بیت( علیهم السلام) ما را به آن سمت و سو هدایت کرده اند ، همین مدل کثیر المعونة و قلیل مؤونة است یعنی کار زیاد و خرج کم. »


 

وی همچنین پیرامون دو دستگی ملت بخاطر مسائل بعد از انتخابات به جنبش سبز و مخالفانشان اظهار داشت:
« بر خلاف نظر شما من فكر نمي كنم كه ملت ما دو دسته شده باشند بلكه واقعا ما مردمي يك پارچه داريم . اين كه شما ادعا كنيد كه معترضين زيادند اول دعواست ! بر اساس چه دليلي شما مدعي هستيد كه آنها زيادند و اينها كم هستند ؟ حوادث پس از انتخابات دهم روز به روز از تعداد معتقدين به تقلب كاسته است ،‌ نشانه آن هم همين نبود پايگاه اجتماعي اين جماعت است كه خودشان به آن معترفند.


 

به عقيده من سبزها چهار دسته اند :
سبز مقدس كه حدود 75 ميليون نفر در داخل كشور هوادار دارد . همه ما از طرفداران سبز مقدس هستيم .


سبز محترم كه حدود 13 ميليون جمعيت آنهاست . همه آنهايي كه در انتخابت شركت كردند و به يكي از كانديداهاي ديگر غير از احمدي نژاد راي دادند بويژه آنها كه به موسوي راي دادند ، محترمند چون با راي آنها بود كه ميزان مشاركت در كشور ما به 85 % رسيد و مشتي بر دهان ياوه گويان بود.


سبز معترض كه تعداد آنها در ابتدا در كل كشور شايد به دو ميليون نفر مي رسيد اما اندك اندك با روشنگري هاي صورت گرفته و با توجه به اعترافات امثال ابطحي و تاج زاده مبني بر عدم تقلب و همچنين با رفتارهاي امثال موسوي در هواداري از كساني كه به عاشورا اهانت كردند ، كم كم از تعداد آنها كاسته شد و تعداد معترضين در حال حاضر شايد به بيست هزار نفر هم نرسد اما در عين حال با افراد معترض كه قصد بر هم زدن نظم عمومي ندارند هم بايد مدارا كرد و به اعتراضشان پاسخ داد .


سبز منحرف كه عمدتا كساني هستند كه اساسا در انتخابت شركت نكردند و اعتقادي به جمهوري اسلامي ندارند . اين جماعت از ابتداي انقلاب هم بودند ، خانواده ساواكي ها ، اعدامي ها ، خلافكاران ، بي دين ها و ... منتهي در سال هاي قبل به دليل عدم انسجام و عدم پشتيباني از طرف شخصيت هاي سياسي ، نمي توانستند كاري كنند ولي در فتنه اخير با حمايت سران فتنه و تجمع در تحت يك رنگ ، انسجام پيدا كردند ولي خيلي زود رنگ حقيقي آنها براي مردم معلوم شد . اين سبز همان كساني بودند كه مسجد آتش زدند ، به بسيج حمله كردند و در عاشورا آن افتضاح را به بار آوردند.»


 

ایشان در پاسخ به سئوال فردی دیگر که از وی خواسته بود رئیس جمهور بعدی را از بین گزینه های معرفی شده پیش بینی کند، تصریح کرد:
 

« من پیشگو نیستم ! این را هم درست نمی دانم که از الان مانند برنامه 90 اعلام کنیم که ببینندگان محترم پیامک بزنند که این تیم می برد یا آن تیم ! اساسا این نوع اظاهر نظرها رجما ً للغیب است و فضلی برای گوینده و شنونده ندارد اما مهمتر از آن این است که از الان وظیفه خودم می دانم مردم و خودم را به این سمت و سو هدایت کنم که به اصلح رای دهیم ، بلغ ما بلغ .»


 

حجت الاسلام رسایی همچنین درباره کاندیدا شدنش برای ریاست جمهوری تاکید کرد:
« به کسی گفتند که چرا خانه نمی خرید گفت : پنجاه درصدش درست شده ، من می خواهم ولی پول ندارم . در خصوص موضوع ریاست جمهوری برای مثل بنده فکر می کنم نه من می خواهم و نه از چنین شرایطی برخوردارم و نه اساسا مردم خواهان آن هستند! یعنی پنجاه درصدش هم درست نشده است»
 

رابطه جریان فتنه با اصلاح طلبان از زبان مصطفی کواکبیان

 

مصطفي كواكبيان، نماينده مردم سمنان در مجلس شوراي اسلامي در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به اينكه اگر احزاب اصلاح‌طلب از خاتمي يا موسوي حمايت كردند تنها يك حمايت انتخاباتي بوده است، اظهارداشت: اين آقايان نبايد مدعي باشند كه ليدر احزاب هستند يا احزاب بگويند اينها ليدر حزبي ما هستند بلكه اين موضوعات فقط مربوط به زمان انتخابات بود و پس از اتمام انتخابات، بحث كانديداتوري نيز تمام مي‌شود.

وي برهمين اساس به اختلافات ميان سران اصلاح‌طلبان اشاره كرد و گفت: در بين سران اصلاحات اختلاف وجود دارد؛ البته اين اختلافات در ميان گروه و جناح ديگري نيز به وجود مي آيد همان‌گونه كه در بين اصول‌گرايان نيز اختلاف وجود دارد.

دبيركل حزب مردم‌سالاري با تأكيد بر اينكه حركت اصلاح‌طلبي از بدو انقلاب اسلامي پيدا شده و هم‌چنان ادامه دارد، متذكرشد: اصلاح‌طلب كسي است كه اولين باورش، اعتقاد به نظام است و اگر كسي نظام جمهوري اسلامي را قبول نداشته باشد بايد در اصلاح‌طلبي وي شك كرد حال با هر اسم ديگري كه مي‌خواهد براي خود مطرح كند؛ جنبش سبز باشد يا جنبش قرمز.

كواكبيان با تأكيد بر اينكه ما در يك دوره‌اي از يك نامزد انتخاباتي حمايت مي كرديم اما اكنون انتخابات را تمام شده تلقي مي‌كنيم، افزود: اينكه بعضي‌ها ادعا كنند اصلاحات در خط آمريكايي‌ها، ضدانقلاب و براندازان است احتمالا برداشت‌ ناقصي از اصلاح‌طلبي دارند.
 


وي بر همين اساس اصلاح‌طلب را كسي دانست كه نظام را قبول داشته و اينكه در درون اين نظام بخواهد اصلاحاتي ايجاد شود، گفت: كسي كه نظام و قانون اساسي را قبول ندارد اصلاح‌طلب نبوده بلكه برانداز، ضدانقلاب و معاند است اما كسي كه درون نظام فعاليت كند اسمش را مي‌توان منتقد، اصلاح‌طلب يا مخالف دولت گذاشت.

دبيركل حزب مردم‌سالاري در خاتمه اپوزيسيون خارج‌نشين، برانداز، معاند و ضدنظام‌جمهوري اسلامي را اساسا اصلاح‌طلب ندانست و اينكه اصلاح‌طلبان با آنها همراهي نخواهند كرد.
 

 

 

بالاخره بیگانگان به کودتا علیه نظام اعتراف کردند



18 تیر 1359 نقطه عطفی در سیر صعودی انقلاب اسلامی ایران بود. در این روز یکی دیگر از توطئه های دشمنان قسم خورده انقلاب کشف و خنثی شد. کودتای نوژه به مناسبت اینکه نقطه آغازین کودتا از پایگاه هوایی شهید نوژه در همدان بود به این نام شهرت گرفت. این عملیات که در نزد کودتاگران به عملیات نقاب ( نجات قیام انقلاب بزرگ) نام گرفته بود، در داخل کشور با گذشت هر سال بیشتر شناخته شده است.
چندین کتاب و دهها مقاله و گزارش وهمچنین مصاحبه های متعدد از عوامل کودتا و خنثی کنند گان آن، ابعاد این توطئه را واکاوی کرده و نقش ریز و درشت دست اندرکاران داخلی و خارجی آن را افشا نموده است. با این همه شاید جای شگفتی باشد که بدانیم این کودتا همواره از دید خارجیان بویژه رسانه های کشورهای غربی عمدا یا سهوا مغفول بوده است.
از همه عجیب تر آنکه حتی ایرانشناسان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران وقتی به این مقطع از تاریخ انقلاب اسلامی می رسند یا کاملا از این واقعه مهم چشم می پوشند و یا بدون نام بردن از این اتفاق، به گفتن چند کلمه و حتی نه چند جمله اکتفا کرده و از عوامل پشت پرده آن هیچ یادی نمی کنند. به عنوان نمونه، جیمز بیل نویسنده کتاب عقاب و شیر، پژوهشگر و ایرانشناس معروف آمریکایی  درحالیکه بسیاری از جزئیات زندگی افراد را به تفصیل شرح می دهد هنگامی که به کودتای نوژه میرسد بدون ذکر نام ، در چند کلمه از این واقعه مهم یاد می کند.
جالب است که بدانیم سایر ایرانشناسان غربی که با چه ابهت و طمطراقی کرسی ایرانشناسی خود در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی را به رخ دیگران می کشند و در کوچکترین مسئله روز و یا تاریخ معاصر ایران، کتاب و مقاله می نویسند و دهها مصاحبه و گزارش ارائه می دهند نیز هرگز در این خصوص چیزی نگفته اند.
پروفسور مارک گازیروفسکی، شائول بخاش، اروند آبراهامیان و دهها نفر از مدعیان پژوهشگری در تاریخ معاصر ایران حتی جمعا به تعداد یک صفحه هم از حقایق این کودتا ننوشته اند. با این همه و با تعجب بسیار، بی بی سی برای نخستین بار در هفته دفاع مقدس و یا به تعبیر بی بی سی به مناسبت آغاز جنگ ایران و عراق نامی از کودتای نوژه برد و به مدت  10 الی 15 ثانیه به شرح آن پرداخت.
بی بی سی با نشان دادن شاهپور بختیار در اتاق عملیات کودتا در عراق ، به نقش صدام در پشتیانی از کودتا اعتراف کرد. آنچه دشمنان انقلاب اسلامی از جمله بی بی سی هنوز تلاش می کنند که انکار کنند نقش قدر تهای بزرگ از جمله آمریکا و انگلیس و جیره خوار منطقه ایی آنها اسرائیل در این واقعه است.
حال که پس از سالها کتمان و انکار، غربیها در پی ایستادگی مردم انقلابی ایران ناگزیر به اقرار شده اند باید از خود بپرسیم در دنیای وانفسای امروز راهی جز مقاومت برای اثبات حق وجود دارد؟ و البته پرسش دیگر نقش به اصطلاح اندیشمندان و پژوهشگران در دنیای غرب است. آیا به واقع آنان اندیشمندانی مستقل اند یا عمله قدرتهای زر و زور و تزویر که در دنیای حاضر تبلور آن رسانه های فریبنده غرب است؟



:: بازدید از این مطلب : 216
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 14 / 7 / 1389 | نظرات ()